تنگسیر


تنگسیر


سال های نه چندان دور

چند وقت پیش از فرط خستگی و بی حوصلگی از درون فضای سرد و بی روح منزل زدم بیرون و توکوچه های تاریک محل قدم میزدم .عقربه های ساعت روی 10:30 بود و صدای موتور سیکلتی از دور شنیده میشد که آرام آرام نزدیک میشد. غرق در افکار خود بودم که موتوری رسید ودر کنارم ایستاد یکی از دوستان نه چندان قدیمی بود که متاسفانه مسائل کاری تنها دلیل دوری ما شده بود .بعد از سلام و احوال پرسی پشت او سوار موتور شدم و همراهش به خونه  اونها رفتم. خیلی وقت بود که خونه اونها نرفته بودم.داخل شدیم و رفتیم توی اتاقش نشستیم و بعد سر صحبت باز شد و رفتیم به دوران شیرین دبستان . بعد آلبوم عکسی رو آورد که مربوط میشد به اون دوران.

 اولین عکسی که دیدم یه عکس دسته جمعی بود فکر کنم سال چهارم دبستان بودیم.چیزی که خیلی مورد توجه بود سرهای تراشیده ما بود همگی در حال خنده بودیم, ابوالفضل باشی از همه جلو تر ایستاده بود مهدی مقاتلی هم وسط تصویر بود داریوش اخوان وسط بچه ها بود فقط سر کچلش پیدا بود خودم و حیدر تیموری هم سمت چپ داریوش ایستاده بودیم محمد خلیلی هم بود.بعد این عکس , عکسی از معلم ها بود آقای پنهانگرد و یکی دوتا از معلم ها که متاسفانه اسمشون یادم نیست هم بودن.

عکس های دیگری هم که بیشترش با محمد و حیدر و پرویز بودیم هم موجود بود بشتر عکسها یا توی کوه بودیم یا کنار ساحل. این عکس ها برای دقایقی من رو به اون سالهای خوش کودکی بردند.زمانی که غرق در بازیهای کودکانه بودیم چقدر همه با هم صمیمی و مهربان بودیم صاف و صادق عاری از هرگونه گناه و ناپاکی. ولی امروزه اون مهر و صفا وجود نداره هرکسی مشغول کار خودشه شاید ماهها بگذره و ما همدیگه رو نبینیم.با وجود زیاد شدن وسایل ارتباطی ولی کمتر از هم خبر داریم

کاش میشد دوباره دور هم جمع میشدیم و یه گل کوچیک پشت (باغ حاج آغا) بازی میکردیم یا یه روز تعطیل با هم یه سری به بُندُر می رفتیم

 

کاش میشد............

توضیح:بُندُر نام کوهی در بوالخیره



نظرات شما عزیزان:

z
ساعت21:51---11 مرداد 1391
دنباش خیلی خوبه ولی متاسفانه این ادماش هستند که وقتی بجای رسیدند دیگه همه چی رو فراموش می کنن

برادر زاده ي دكتر شريعتي
ساعت19:46---7 مرداد 1391
اي تا واپيچه دنياش اولا خيلي خش بي

حيدر تيمورى
ساعت23:48---9 تير 1391
دلم گرفت اى نازنين...
پاسخ:سلام مهندس .خوشحال شدم. چی شده امروز همه اومدن. خیلی خش اندی رفیک


محمد خلیلی
ساعت10:37---9 تير 1391
دوستت دارم علی اقا...به قول خومون دورت بگردوم
پاسخ:چاکررررررررررریم


آرزو
ساعت20:40---3 تير 1391
بارک الله ادامه بده ادامه بده خوب داری پیش میری

علی محمدی
ساعت23:35---2 تير 1391
قیل وقال کودکی برنگردد دریغا.شورو حال کودکی برنگردد دریغا.
در مورد فیلم مستند قرار بود برای پایان نامه ام فیلم مستندی بسازم که دوستان فیلمبردارم زیر قولشان زده اند . فعلا سر کاریم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: تنگسیر | تاريخ: جمعه 2 تير 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |